از صبح داره می می نی فکر می کنه تو خونه جای خوراکی ها رو دلش می خواد بدونه این شعر زیبا از آقای ناصر کشاورز است که فکر می کنم تمام ما بچه های دیروز شعری از ایشان در حافظه به یادگار داریم . اما این شعر بلند تحت عنوان « می می نی یه عالمه شیرینی » در کتابی با همین عنوان برای بچه ها به چاپ رسیده که بسیار زیبا کمک به حل مشکلات رفتاری کودک ( دروغگویی ) می کند . فکر کردم این شعر محدودیت سنی نمی شناسد و می تواند به ما بزرگتر ها هم کمک بکند . کار ناشایستی که این روزه گریبان خیلی از ما را گرفته است .  مجموعه ترانه های می می نی کاری است از نشر افق  از صبح داره می می نی فکر می کنه تو خونه جای خوراکی ها رو دلش می خواد بدونه ـ مامان کجا می ذاره خوراکی های ما رو ؟ چه جوری پیدا کنم ظرف شیربنی ها رو ؟ بیسکویت ها رو مامان از کجا بر می داره ؟ مامانم از کجا چیپس یا شکلات می آره ؟ اول از آشپزخونه باید شروع کنم من خوراکی ها رو مامان این جا می ذاره حتماً این ها چیه رو میزه ؟ شاید یه جور شیرینی ست ! نه ! قرص های مامانه این چیز ها خوردنی نیست خوب شد که فهمیدم زود اگر نه مرده بودم حتی اگه یه دونه از این ها خورده بودم آهان ! اینا شیرینی ست جونم چه کیفی داره پس مامانم اینا رو روی کمد می ذاره ! چه جوری از اون بالا شیرینی رو بردارم ؟ باید برم از اون ور یه صندلی بیارم با صندلی قد من می شه قد مامان جون آهان ! حالا درست شد دستم رسید ، چه آسون ! ای وای ! چه اشتباهی ! می افته پایین الان خدا جونم حالا چی جواب بدم به مامان ؟! باید برم یه جایی قایم بشم تو خونه اگه مامان بفهمه گوشم رو می پیچونه ـ نفهمیدم ! کی این رو انداخته از اون بالا ! یه هم چین اتفاقی نیفتاده تا حالا یا کار اون می می نی یا خواهرش جی می نی ست درسته ! کار هیچ کس به غیر از این دو تا نیست  باید برم بپرسم کی این کارا رو کرده کی دنبال خوراکی تو این خونه می گرده ـ جی می نی تو شکستی ظرف شیرینی مون رو ؟ ـ نه به خدا راست می گم اصلاً ندیدم اون رو ـ حتماً کار می می نی ست قایم شده یه گوشه اون ظرف ها رو می گرده تا ببینه چی توشه ! ـ کار تو بوده یا نه ؟! زود باش بگو می می نی  اگه دروغ بگی باز بدون که بد می بینی ـ من نبودم مامان جون دروغ نمی گم اصلاً بپرس از این عروسک اگه دروغ می گم من ـ یا راست شو بگین زود یا شام بی شام ، شنیدین ؟ باید به من بگین کی انداخته ظرفو پایین عجب دروغی گفتم دروغ یه جور گناهه باید بگم به مامان که کارم اشتباهه هم راست شو نگفتم هم ظرفه رو شکستم حتماً جی می نی خیلی ناراحته از دستم حالم خیلی بد شده یه جوریه دل من اگه بگم راست شو حل می شه مشکل من مامان می خوام راست بگم اون ظرفو من شکستم منو ببخش و محکم بزن به پشت دستم من قول می دم که دیگه  دروغ نگم مامان جون از این کاری که کردم  خیلی شدم پشیمون خب دیگه بسه گریه آروم بگیر می می نی با گفتن حرف راست بدون که بهترینی این اتفاق امروز برای تو یه درسه از گفتن حقیقت  زشته کسی بترسه ـ کی می دونه تو دست هام چیه ؟ دو تا شیرینی یکی مال جی می نی یکی مال می می نی بفرمایین بگیرین مامان بشه فداتون برم که شام رو زودتر حاضر کنم  براتون